Main Character | P1

کاپل: مینجین
محدودهٔ نگاهم رو از روی چشم‌های براق و ستاره‌ایت، به سمت لب‌های درشت و دندون‌های خرگوشی‌ای که از فاصلهٔ دو لبت دیده می‌شه، می‌اندازم. برام عجیبه که می‌تونم گرمای نفس‌هات رو روی صورت خودم احساس کنم. انگار ذهنم اون‌قدر به وجودت نیاز داره که رویاهام رو واقعی می‌کنه.
انگشت‌هام طوری با ملایمت روی گونه‌های خوش‌تراشت رو نوازش می‌کنن، انگار باورم نمی‌شه اون‌قدر واقعی هستی که توانایی لمس زیبایی‌هات رو داشته باشم. لاخی از موهای قهوه‌ایت، روی چشم‌هات رو گرفته و چهره‌ات، انگار از فرشتهٔ زیبایی برگرفته شده. هیچ‌وقت نمی‌دونستم پسری که توی رویاهامه، دقیقاً همین‌قدر رویایی به‌نظر بیاد؛ چون وجود تو، تنها رویاییه که به بقیهٔ تاریکی‌های ذهنم نور می‌ده. همهٔ رویاهای من ترسناکن، اما تو... تو کسی هستی که حالا جلوی روم نشستی و با چشم‌های جادوییت اون‌قدر بهم زل زدی که معنای زیبایی رو دوباره بهم یادآوری می‌کنی؛ بهم یادآوری می‌کنی چیزی توی این دنیا زیبا نیست، مگر وجود خودت که فقط یک تصور غیرواقعیه.
چشم‌هام رو می‌بندم و ذهنم امید به لمس لب‌های نرمت داره. وقتی متوجهش می‌شم، عقب نمی‌کشم. اجازه می‌دم این رویا ذهنم رو بگیره. اجازه می‌دم ذهنم از واقعیت جدا بشه و تو، تنها کسی باشی که بهم انتخاب زندگی کردن بین واقعیت و رویا رو می‌ده.
"ممنونم که بهم اجازهٔ زنده موندن می‌دی."
زمزمه‌ای زیر گوشم، موهای تنم رو سیخ می‌کنه. صدات رو به وضوح می‌شنوم. ذهنم اون‌قدر هم توی ساختن رویا افتضاح نیست... چون کسی مثل تو رو بهم هدیه داد؛ کسی که نه تنها حضورش گرم، روش زیبا، و صداش نوازش‌دهندهٔ گوشه، بلکه مالک تمام ذهنم شده.
"مینهو؟"
به آرومی اسمی که خودم روت گذاشته بودم رو صدا می‌زنم و تو با همون صدای آروم و دلنشین، با مهربونی جوابم رو می‌دی.
"جانم؟"
شنیدن 'جانم؟' از صدای رسای تو، مثل لو رفتن قطعهٔ موسیقی‌ای از بهشته. آره خب... اگر تو این‌جا زندگی نمی‌کنی، احتمالاً باید جایی شبیه به بهشت باشی. جایی که برای فرشته‌ها ساخته شده، بی‌نقصِ من.
"مردم بهم می‌گن چرا انقدر رویاپردازی و به دنیای واقعی توجه نمی‌کنی، اما وقتی کسی مثل تو توی رویاهای من، و این‌جاست... چطور می‌تونم برگردم؟ لیاقت تو اینه که زندگی کنی. منظورم اینه که... دنیای واقعی افتضاحه و شخصی مثل تو باید وجود داشته باشه تا دنیا رو قشنگ‌تر کنه."
لبخند کمرنگ روی لب‌هات چنان چهره‌ات رو زیباتر کرده، که انگار چشم‌هام بعد از دیدنت قراره از ذهنم بابت ساختن چنین تصویر بی‌نقصی، تشکر کنن. نزدیک شدن صورت رویاییت به من و حس کردن نفس‌هات روی پوست حساس گردنم وقتی زیر گوشم زمزمه می‌کنی، نشون می‌ده اون‌قدر به حرف‌هام اهمیتی ندادی.
"بیا بهش فکر نکنیم، خالق من."
دیدگاه ها (۱)

Main Character | P2

Main Character | P3 / آخر

Love Like Cold

Demon Is My Safe Place | P2 /آخر

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

کارگزار خدا روی زمین باش!

پارت : ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط